هرزه کوچولوی ضعیف[p7]
میدم پارت بعدیوو😂
از زبان نویسنده
بعد رفتن میتسویا
مایکی دست ا/ت و میگیره و میبره توی اتاقش
ا/ت:مایکییی چ..چیکار میکنیی(استرس شدید)
مایکی:حرف نباشه هر جا که گفتم بیای میگی چشم تو از این به بعد اینجا ا/ت نیستی برده منی فهمیدی؟؟💢
از زبان نویسنده
مایکی ا/ت و پرت میکنه رو تخت و خودشم میره روش وشروع میکنه ترقوه ا/ت و میمکه
ا/ت:مای..مایکیی نکن لطفااا آخ آخ
مایکی:یوروسندایو(خفه شو) هرزه کوچولو اگه مقاومت کنی سرنوشت بدی در انتظارته
میخام بیشتر بخورم گردن خوش مزتو(خنده های سادیسمی😂)
نکته نویسنده کثیف شده است😂😂
ا/ت:مایکی چشام داره سیاهی میره لطفا بسههه
از زبان نویسنده
ا/ت سعی میکنه مایکیو از خودش دور کنه اما زورش بهش نمیرسه و مایکی بیشتر فشار میاره به ا/ت
مایکی آروم آروم دکمه های لباس ا/ت و باز میکنه که یکی بهش زنگ میزنه
مایکی:بنال (داد)💢(خطاب به شخص پشت تلفن)
شخص پشت تلفن:قر..قربان یه مشکلی تو سازمان پیش اومده تمام حسابدارای شرکتامونو پلیس گرفته و داره ازشون بازجویی میکنه
و گفتن باید رئیستون فورا بیاد اداره پلیس(ترسسسس زیاددددد)
مایکی:ای گندتون بزنن دستو پا چلفتیای احمق (داددددد)
از زبان نویسنده مایکی گوشیو قطع میکنه و میره به سمت در اتاق
و به ا/ت میگه
مایکی:بعدا با تو کار دارم فک نکن تموم شده هرزه کوچولو(پوز خند)
و میره بیرون..
و ا/ت با گریه میره رو تخت دراز میکشه
از زبان نویسنده
بعد رفتن میتسویا
مایکی دست ا/ت و میگیره و میبره توی اتاقش
ا/ت:مایکییی چ..چیکار میکنیی(استرس شدید)
مایکی:حرف نباشه هر جا که گفتم بیای میگی چشم تو از این به بعد اینجا ا/ت نیستی برده منی فهمیدی؟؟💢
از زبان نویسنده
مایکی ا/ت و پرت میکنه رو تخت و خودشم میره روش وشروع میکنه ترقوه ا/ت و میمکه
ا/ت:مای..مایکیی نکن لطفااا آخ آخ
مایکی:یوروسندایو(خفه شو) هرزه کوچولو اگه مقاومت کنی سرنوشت بدی در انتظارته
میخام بیشتر بخورم گردن خوش مزتو(خنده های سادیسمی😂)
نکته نویسنده کثیف شده است😂😂
ا/ت:مایکی چشام داره سیاهی میره لطفا بسههه
از زبان نویسنده
ا/ت سعی میکنه مایکیو از خودش دور کنه اما زورش بهش نمیرسه و مایکی بیشتر فشار میاره به ا/ت
مایکی آروم آروم دکمه های لباس ا/ت و باز میکنه که یکی بهش زنگ میزنه
مایکی:بنال (داد)💢(خطاب به شخص پشت تلفن)
شخص پشت تلفن:قر..قربان یه مشکلی تو سازمان پیش اومده تمام حسابدارای شرکتامونو پلیس گرفته و داره ازشون بازجویی میکنه
و گفتن باید رئیستون فورا بیاد اداره پلیس(ترسسسس زیاددددد)
مایکی:ای گندتون بزنن دستو پا چلفتیای احمق (داددددد)
از زبان نویسنده مایکی گوشیو قطع میکنه و میره به سمت در اتاق
و به ا/ت میگه
مایکی:بعدا با تو کار دارم فک نکن تموم شده هرزه کوچولو(پوز خند)
و میره بیرون..
و ا/ت با گریه میره رو تخت دراز میکشه
۷.۴k
۱۷ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.